دل نوشت های من به یار قدیمی

متن مرتبط با «عشق من» در سایت دل نوشت های من به یار قدیمی نوشته شده است

من و این شهر

  • بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر استشعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر استآن چنان می فشرد فاصله راه نفسمکه اگر زود، اگر زود بیایی دیر استرفتنت نقطه پایان خوشی هایم بوددلم از هر چه و هر کس که بگویی سیر استسایه ای مانده ز من بی تو که در آینه همطرح خاکستری‌ اش گنگ‌ ترین تصویر استخواب دیدم که برایم غزلی میخواندیدوستم داری و این خوب‌ ترین تعبیر استکاش میبودی و با چشم خودت میدیدیکه چگونه نفسم با غم تو درگیر استتارهای نفسم را به زمان میبافمکه تو شاید برسی، حیف که بی تاثیر است بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ای دل خوش من...

  • ‏گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر منمهر از دلم چگونه توانی که برکنیاز من گمان مبر که بیاید خلاف دوستور متفق شوند جهانی به دشمنیبا مدعی بگوی که ما خود شکسته‌ایممحتاج نیست پنجه که با ما درافکنیسعدی, ...ادامه مطلب

  • منٍ دیوانه

  • دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفتآمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو, ...ادامه مطلب

  • قلب ویرانه‌ی من

  • تو با قلب ویرانه‌ی من، چه کردی؟ ببین، عشق دیوانه‌ی من، چه کردی؟در ابریشم عادت، آسوده بودم، تو با حال پروانه‌ی من، چه کردی؟ ننوشیده از جام چشم تو مستم، خُمار است، میخانه‌ی من، چه کردی؟مگر لایق تکیه دادن نبودم؟ تو با حسرت شانه‌ی من، چه کردی؟مرا خسته کردی و خود خسته رفتی، سفر کرده، با خانه‌ی من، چه کردی؟, ...ادامه مطلب

  • من

  • سلام.خیلی ممنون. آره سی شدم و احساس پیری دارم :(اول از خودت بگم که کم پیدایی و من باید عکس شوهر و پسر و دخترت رو توی پروفایل شوهرت ببینم؟ تو نمی‌خوایی بیایی تلگرامی، اینستایی چیزی خودت رو هم سالی یه ب, ...ادامه مطلب

  • رویای من

  • رويايي دارم و آن را تا انتهاي دنيا با خود خواهم برد،همچون جنازه اي بر دوش سربازي كه مرگ را باور ندارد... , ...ادامه مطلب

  • تو با من چه کردی؟

  • تو با قلب ویرانه ی من چه کردیببین عشق دیوانه ی من چه کردی در ابریشم عادت آسوده بودمتو با حال پروانه ی من چه کردیچه کردی ننوشیده از جام چشم تو مستمخمار است میخانه ی من چه کردیچه کردی مگر لایق تکیه دادن, ...ادامه مطلب

  • و من هنوز ایستاده ام...

  • قطار می‌رود تو می‌روی تمام ایستگاه می‌رود و من چقدر ساده‌ام که سال‌های سال در انتظار توکنار این قطارِ رفته ایستاده,‌ام... #قیصر_امین‌پور , ...ادامه مطلب

  • ره عشق

  • این توضیح مختصر اولین دیدگاهت اینجاست که همه محتویات اینجا رو جواب می ده... «شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۹ ساعت: 20:10 | توسط: عروس قصه | سلام و خداحافظ. همیشه یه جا شروع میشه یه جا هم تموم میشه.» ساعت و تاریخ رو شاید بشه باهاش کنار اومد... ولی اسمی که باهاش نظر دادی داره یه عمری می سوزونه من رو... خوش باشی و برات آرزوی بهترین ها رو دارم... Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • و اما عشق...

  • آنچه گذشت: تابستون 87 جرقه ای بود که پاییز 87 آتش گرفت و تابستون 88 در اوج خودش بود تا اینکه... تا اینکه رفته رفته این آتیش کم و زیاد می شد تا مرز خاموشی می رفت و باز با دمی قوت می گرفت ولی قوتش به تابستون 89 نرسید... خاطره ها گواه اون روزها بودند... شب نخوابیدن و اشک ریختن... با سِیلی از آدم های مخالف طرف شدن و ...حال: هنوز هم بعضی حرف ها و بعضی چیزها مانع از این می شه که اون روزها رو فراموش کنم... زباناً می گم فراموش کردم ولی دلم... این که دیگه دروغ بلد نیست... درسته عشق اول بود ولی نصیب دیگری بود... خیلی از عشق های اول عاقبتشون همین می شه... ولی الان که از اون سالها؛ سالهاست که می گذره می‌,اما,عشق ...ادامه مطلب

  • عشق

  • اینو ۶ سال پیش توی فیس بوکم گذاشته بودم الان دیدم زده از روش ۶ سال گذشته: گــفتـی که به احــترام دل باران باشبـاران شـــدم و به روی گـل بـاریدمگفــتـی که بـبـــوس روی نـیلوفـر رااز عـشــق تو گونه های او بوســیدمگفـتی که سـتاره شو دلی روشن کنمن هــمـــچو گــل ســـتاره ها تـابیدمگفتـی که بـرای باغ دل پیـچک باشبر یاســــمـن نـــگاه تـــو پــیـــچــیدمگــفتی که بـرای لــحظه ای دریا شودریــا شدم و تـــورا به ســـاحل دیدمگفتی که بیا و لحظه ای مجنون باشمجــنون شــدم و ز دوریــت نالیــــدمگفــتی که شـکوفه کن به فصل پاییزگـــُـــل دادم و با تــرنمــــ,عشق,عشق بازی,عشق النساء,عشق ممنوع,عشق ودموع,عشق اجاره ای,عشق من,عشقم,عشق حرف حالیش نمیشه,عشق یعنی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها