دل نوشت های من به یار قدیمی

متن مرتبط با «عشق یعنی» در سایت دل نوشت های من به یار قدیمی نوشته شده است

ره عشق

  • این توضیح مختصر اولین دیدگاهت اینجاست که همه محتویات اینجا رو جواب می ده... «شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۹ ساعت: 20:10 | توسط: عروس قصه | سلام و خداحافظ. همیشه یه جا شروع میشه یه جا هم تموم میشه.» ساعت و تاریخ رو شاید بشه باهاش کنار اومد... ولی اسمی که باهاش نظر دادی داره یه عمری می سوزونه من رو... خوش باشی و برات آرزوی بهترین ها رو دارم... Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • و اما عشق...

  • آنچه گذشت: تابستون 87 جرقه ای بود که پاییز 87 آتش گرفت و تابستون 88 در اوج خودش بود تا اینکه... تا اینکه رفته رفته این آتیش کم و زیاد می شد تا مرز خاموشی می رفت و باز با دمی قوت می گرفت ولی قوتش به تابستون 89 نرسید... خاطره ها گواه اون روزها بودند... شب نخوابیدن و اشک ریختن... با سِیلی از آدم های مخالف طرف شدن و ...حال: هنوز هم بعضی حرف ها و بعضی چیزها مانع از این می شه که اون روزها رو فراموش کنم... زباناً می گم فراموش کردم ولی دلم... این که دیگه دروغ بلد نیست... درسته عشق اول بود ولی نصیب دیگری بود... خیلی از عشق های اول عاقبتشون همین می شه... ولی الان که از اون سالها؛ سالهاست که می گذره می‌,اما,عشق ...ادامه مطلب

  • عشق

  • اینو ۶ سال پیش توی فیس بوکم گذاشته بودم الان دیدم زده از روش ۶ سال گذشته: گــفتـی که به احــترام دل باران باشبـاران شـــدم و به روی گـل بـاریدمگفــتـی که بـبـــوس روی نـیلوفـر رااز عـشــق تو گونه های او بوســیدمگفـتی که سـتاره شو دلی روشن کنمن هــمـــچو گــل ســـتاره ها تـابیدمگفتـی که بـرای باغ دل پیـچک باشبر یاســــمـن نـــگاه تـــو پــیـــچــیدمگــفتی که بـرای لــحظه ای دریا شودریــا شدم و تـــورا به ســـاحل دیدمگفتی که بیا و لحظه ای مجنون باشمجــنون شــدم و ز دوریــت نالیــــدمگفــتی که شـکوفه کن به فصل پاییزگـــُـــل دادم و با تــرنمــــ,عشق,عشق بازی,عشق النساء,عشق ممنوع,عشق ودموع,عشق اجاره ای,عشق من,عشقم,عشق حرف حالیش نمیشه,عشق یعنی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها